فروش فایل

دانلود رایگان فایل

فروش فایل

دانلود رایگان فایل

محصولات شرکت اسباب بازی لگو


به احتمال زیاد همه شما در دوران کودکی خود با این اسباب بازی ها بازی کرده اید. لگوها بلوک های پلاستیکی محبوبی هستند که می توان آنها را به اشکال مختلف ساخت. بچه ها سالهاست که از این اسباب بازی استفاده می کنند و نسل های زیادی با آن خاطره دارند. این اسباب بازی ها آنقدر محبوب و دوست داشتنی هستند که افراد در هر سنی از بازی با آنها لذت می برند. همچنین ممکن است علاقه مند باشید که در مورد تاریخچه اسباب بازی های لگو و اینکه لگو چیست بدانید.

لگو چیست؟

فکر نمی کنم کسی باشد که نداند لگو چیست. مطمئنم از کودکی با این اسباب بازی ها آشنا هستید. حتی اگر از شرکت لگو اطلاعی ندارید، می توانید با اسباب بازی های آن شکل های مختلفی خلق کنید. اما به طور کلی، اگر می خواهید بدانید لگو چیست، باید بگوییم که لگو یک اسباب بازی پلاستیکی است که می توان آن را با آجر روی هم قرار داد. بنابراین می توانید ظاهری را که می خواهید با آنها ایجاد کنید.

لگو یکی از محبوب ترین اسباب بازی های کودکان است و به همین دلیل همه کودکان جهان طرفدار آن هستند. اگر که به تاریخچه شرکت لگو نگاهی بیندازید، متوجه می شوید که شرکت لگو در طول تمام این سال ها برای کودکان و والدین آنها محبوب بوده است. تکه های رنگارنگ و کوچک لگو برای کودکان بسیار جذاب و همچنین سرگرم کننده هستند و به رشد مهارت ها و آموزش کودک کمک می کنند.

در واقع، کودک با کنار هم قرار دادن و جدا کردن مکرر آنها مهارت های بسیاری را می آموزد. این اسباب بازی به دلیل کارایی بالا و فواید زیادی که برای کودکان دارد، به عنوان یک اسباب بازی کامل و مفید به حساب می آید.

تاریخچه بازی های لگو

حالا که متوجه شدید لگو چیست، بهتر است داستان شرکت لگو را بدانید. برایتان جالب خواهد بود که این شرکت چگونه فعالیت خود را آغاز کرد و چگونه به مرور زمان به عنوان یک برند محبوب شناخته شد.

اوله کرک کریستینسن مخترع و سازنده لگو بود و در سال 1932 شرکت لگو را در دانمارک تأسیس کرد. اکنون ممکن است بپرسید که لگو یعنی چه؟ این کلمه از کلمه دانمارکی "لگ" به معنای "بازی" و "گود" به معنای "خوب" گرفته شده است. در واقع لگو ترکیبی از دو کلمه دانمارکی به معنای "بازی خوب" است.

از سال 1919، اوله کرک کریستینسن به ساخت در و پنجره برای ساختمان های چوبی مشغول شد. در سال 1932 مشکلات اقتصادی و شرایط نامساعد مالی شرکت او را دچار بحران کرد و اوضاع شرکت در آشفتگی شدیدی فرو رفت. به همین دلیل، آقای اول کرک کریستینسن تصمیم گرفت عروسک های چوبی بسازد و بفروشد تا اوضاع را اصلاح کند. در واقع می توان گفت که تاریخچه کمپانی لگو از همین زمان آغاز شد. سپس شروع به ساختن تعداد زیادی اسباب بازی کرد. این اسباب‌بازی‌ها شبیه لگوهای امروزی بودند، از چوب ساخته می‌شدند و اغلب به صورت هواپیما، ماشین و غیره به فروش می‌رسیدند.

پس از مدتی آقای کریستینسن به فکر انتخاب نام مناسب برای شرکت خود افتاد و در نهایت با کمک سایر شرکا نام لگو را برای این شرکت انتخاب کرد. از آنجایی که موسس گروه لگو برای کیفیت اسباب بازی هایش اهمیت زیادی قائل می شد، از بهترین چوب برای ساخت آنها استفاده کرد.

به دلیل کیفیت و زیبایی محصولات شرکت اسباب بازی لگو، با آشنایی بیشتر مردم با این اسباب بازی و شناخت لگو، فروش این شرکت افزایش یافت و به این رشد ادامه داد. در تاریخچه کمپانی لگو در دوران جنگ جهانی مشخص است که این بازی ها حتی در آن شرایط هم طرفداران خود را از دست ندادند و هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود.

همانطور که گفتیم برند اسباب بازی لگو از چوب برای ساخت اسباب بازی ها استفاده کرده است. این روند ادامه داشت تا اینکه در سال 1947 مدیریت شرکت لگو تصمیم گرفت از پلاستیک به جای چوب برای ساخت اسباب بازی ها استفاده کند.

پس از مرگ اوله کرک کریستینسون در سال 1958، فعالیت های شرکت لگو به سرپرستی پسرش ادامه یافت. سال 1960 بود که یک آتش سوزی ناگهانی در کارخانه اسباب بازی سازی لگو رخ داد. از آنجایی که نیمی از اسباب‌بازی‌های کارخانه هنوز چوبی بودند، آتش شدت گرفت و خسارات زیادی به شرکت وارد شد. پس از این اتفاق، شرکت لگو در تمام اسباب بازی های خود از پلاستیک استفاده کرد. اما در آن سال ها بود که افراد بیشتری از برند لگو در کشورهای دیگر مطلع شدند. این برند در دنیا محبوبیت زیادی پیدا کرد و محصولات آن در فرانسه، آلمان، سوئد، انگلستان و ... به فروش رسید.

بعدها شرکت اسباب بازی لگو قطعات و تجهیزات بیشتری را برای بازی کودکان تهیه کرد. این شرکت همچنین مکعب های پلاستیکی بزرگتری را برای کودکان تولید می کند. با گذشت زمان بسته بندی های جذاب تری لگو با مدل های زیبا برای کودکان مانند جنگ ستارگان، فضا، دزدان دریایی، قلعه ها و ... در بازار ظاهر شد. هنگامی که مردم سراسر جهان فهمیدند لگو چیست، از بازی با آن و ایجاد خاطرات خوش با آن لذت بردند.

 

3 free bedtime stories for kids


3 free bedtime stories for kids

 

 

Hansel and Gretel Story for kids

 

 

 

z3_ky0l.jpg

 

In a green forest, there was a woodcutter living there by his wife and his two kids. His son’s name was Hansel and his daughter’s name was Gretel. They were very poor. There were times that they even hadn’t something to eat for a day. One day, our poor woodcutter didn’t have enough money for a loaf of bread.

So when the night came, he started to think and think. At the end, he whispered to his wife:

What will happen to us? We can not feed our kids. they are starving.

I know the solution dear! Said the wife. We will take the kids deep in the forest early in the morning. we will ignite a fire for them and we will give each of them a loaf of bread. Then we will leave them for good. They will never find us again and with this plan, we will get rid of them.

Oh no wife! I can not imagine how I’m gonna do that! I can’t leave my kids alone in the forest! Wild animals will find them and swallow them in a moment.

You stupid man! Yelled the wife! Then the four of us will die out of hunger! You better start and make the coffins.

After a while, the man seemed convinced.

OK! But I really am sad for my poor kids.

Not being able to sleep because of hunger, Hansel and Gretel heard what their step mom planned for them. they cried quietly. Gretel said:

This is the end of our story! We are going to die tommorow!

Be quiet Gretel and don’t afraid! I’ve got this.

He waited until both their parents went to sleep. Then he got up, put on his jacket and slipped out from the back door. He stood near the garden, where the white stones were shining under the moon’s light! He picked up as many stones as he could and filled his pocket with them.

Then he turned back to the house and said to his sister:

Keep calm dear and sleep in peace! God will never forget us!

next morning, just before the sunrise, the step mom came and said:

Wake up! Wake up you lazy kids. We have to go to the forest and cut woods for your father.

Then she gave each of them a bread and said:

This is your dinner. Don’t eat it until then!

Gretel take the bread and hide it under her apron, because Hansel had his pocket full of stones. Then they started their journey to the forest. In their way, Hansel took a stone from his pocket every now and then and dropped it on the ground.

When they reached the heart of the forest, they collect wood with their father and used it to make a fire to keeping them warm. When the fire was ready, The step mom said:

Now lie down and rest kids. Your father and I will collect woods and when we were ready to go, we will wake you up!

After a while, they became tired and fell sleep. When they finally woke up, it was night. Gretel started crying and said:
OMG! How shall we get of this forest?

Don’t even think about it sis! Wait a little bit, when the moon rises, we will easily find our way to home.

And when the full mon got up, Hansel took Gretel’s hand and started to follow the white stones that were shining like silver. They walk all the night and next morning, they reached their house. They knocked the door. When the wife opened the door and saw Hansel and Gretel, she said:

You naughty children! How many hours you slept in the woods! We thought you’ll never come back.

But their father was so happy for seeing his kids once again.

Not very long after, another scarcity came to that area. Gain the children heard their step mom talking to their father:

Everything is finished! We just have a half a loaf and after that we will die! We have to get rid of the kids! This time we will take them even deeper in the woods so they will never find us again.

The man wasn’t happy with this at all! He whispered:

I’d rather to share my last morsel with my kids.

But the tricky step mom didn’t listened to him at all and finally managed to convince him to redo the plan.

Children heard this conversation completely. When the parents went to sleep, Hansel got up and wore his jacket. He wanted to go and pick up more white stones, but the step mom had locked the door. Hansel didn’t manage to get out but he started to comfort his little sister:

Don’t cry little sis! Go to sleep! I’m sure God will help us!

Next morning, the step mom came and woke them up and gave each of them a little piece of bread. even less than before. On they way to the woods, Hansel crumbled the bread in his pocket and every now and then, he dropped a crumb on the ground.

Hansel strewed bread crumbs all along the road. Woman take them deep deep into the forest. Where they never been before in their short lives. Then again they collect wood and made a large fire. The step mom said:

Sit here, you children, and when you are tired you can go to sleep; we are going into the forest to cut wood, and in the evening, when we are ready to go home we will come and wake you up.

So when noon came Grethel shared her bread with Hansel, who had strewed his along the road. Then they fell sleep, and the evening passed, and no one came for the poor children. When they woke up it was dark night. Hansel comforted his little sister:

Wait a little, Gretel, until the moon gets up. We will be able to find our way by the bread crumbs I scattered on the road.

So when the moon rose they got up, but they there were no bread crumbs on the ground, cause the birds of the forest and of the fields had come and eat them. Hansel thought they might find the way all the same, but they could not.

They walked that night, and the next day from the morning until the evening, but they could not find the way back to their home, and they were starving, for they had nothing to eat but the few berries they could pick up.

When they got very tired and decided to lay down under a tree and sleep.

It was now the third morning since they had left their father’s house. They were always trying to get back to it, but instead of that they only found themselves farther in the wood, and if help had not soon come they would have been starved.

 

 

 

Cinderella Story for kids

 

 

 

Once upon a time, there lived a poor servant girl named Cinderella. She was a patient, tender and kind girl. His days were long and tiring. Full of the most boring and worst housework.

Washing the floor, washing the clothes, dusting the shelves and cooking food were the tasks that she had to do during the day. Cinderella was forced to work from morning to evening without receiving a single Penny.

Cinderella’s mother died when she was very young, and her father remarried soon after. But his new wife was a nasty woman. She had two daughters from her previous marriage who were as naughty as she was.
They tormented poor Cinderella terribly every day. One day, when Cinderella was sweeping the ashes from the fireplace, they mocked her and sang:

Poor girl, poor girl
Her face is black, burnt and ugly

Even though her stepmother and half-sisters had tormented her for years, she had never once disrespected them or tried to take revenge on them. She did not wish them ill at all.
She patiently did the housework, hoping that when she grew up she could run away and start the wonderful life she longed for.

One day when Cinderella was working at home, someone knocked on the door. Cinderella hurriedly opened the door. Behind the door stood a short, fat man dressed in royal robes and holding an important scroll.

The old man opened the scroll and began to read:

It is my duty to announce that the king has sent an official invitation to all the young ladies of this land to attend the important royal celebration in the palace.

Hearing this, Cinderella’s stepsisters pushed her to a corner and stood in front of the fat man. The man continued to read:

His Highness the Crown Prince is looking for a suitable lady for marriage. He wants to meet all the girls of this land to find true love. Please come to the palace on Saturday at 8 pm.

The little man turned, mounted his horse, and galloped off. Two knights also followed him closely.
The half-sisters closed the door and gave a loud shout of joy.
Cinderella’s stepmother entered the room.
She said impatiently:

What is the reason for all this happiness?

Oh…mom…we’ve been invited to the royal party and I’m sure one of us will be chosen as the new princes.

The stepmother replied with a mocking smile:

Of course you do, what prince wouldn’t want to marry my sweet and precious children!

Cinderella was desperately trying to quiet them down a bit. Because she knew in her heart that any prince would rather live alone for the rest of his life than to blacken his fortune by marrying these rude girls.
The stepmother turned to Cinderella and shouted:

Why did you stop and look? Prepare the clothes.

Cinderella nodded and said:

Yes Mam!

Cinderella wanted more than anything to go to the royal party. But she did not dare to ask permission from her wicked stepmother, because she knew that the wicked stepmother would not give her this permission. So she busied herself with housework and of course preparing her half-sisters’ dresses.

The evening of the royal royal feast arrived.
A magnificent horse-drawn carriage pulled up to the front door of the house, and the half-sisters, dressed in their hand-embroidered dresses, entered the carriage with much pomp and show.
Cinderella looked at them with great sadness and sighed deeply.

She said to herself:

If I could only have one wish for the rest of my life, it would be to attend a royal party and get away from the dreaded and boring housework for just one night.

Suddenly, a great light appeared in the sky.
A small fairy appeared in front of Cinderella, holding a small wand.

Fairy said happily:

Your wish will come true!

Cinderella asked in surprise:

what?

I will fulfill your wish; Because I am your fairy godmother. Oh, how much you have suffered in silence all these years. You have a kind soul. A kind and patient young lady.

Cinderella exclaimed happily

Oh I can’t believe it!!

But suddenly a frown appeared on her face.

But I’m not ready, Fairy Godmother. My clothes are cotton and my shoes are torn. I can’t be in the palace like this!

Fairy Godmother said with a smile:

Don’t worry, Cinderella. All I need to make your wish come true is a pumpkin, a rat, two mice and four grasshoppers.

Cinderella looked very confused.

So hurry up dear. hurry up!!

Cinderella ran and prepared everything that the fairy godmother said.
First, Cinderella went to the garden and came back with a big and ripe pumpkin. The fairy godmother tapped it once with her wand and in an instant the pumpkin turned into a magnificent golden carriage.
Then, Cinderella returned a mouse from the mouse trap in the kitchen.
Fairy godmother said:

Great dear, now if you don’t mind putting them on the carriage seat for me

Cinderella quickly did this.

The fairy waved her wand again. The two mice that Cinderella found in the barn turned into two servants in classy clothes. The four grasshoppers turned into four magnificent white horses.

said the fairy godmother

And now for the final magic…

And she hit Cinderella on the shoulder with her wand.
A spark rose. The old clothes she was wearing a moment ago suddenly changed. Cinderella sparkled in a magical, sparkly gown fit for a princess. Cinderella looked at her feet. He was wearing a pair of very beautiful glass shoes that glowed in the dark.

Fairy godmother cried:

Amazing!!! But remember that at 12 o’clock at night, this magic spell will be broken and your clothes will turn into old clothes.

Cinderella said as she kissed her fairy godmother on the cheek

I understand. And thank you very much for the great favor you have done to me Fairy Godmother!!

Cinderella entered the carriage and drove to the royal party.

As the golden carriage passed through the palace gates, trumpets sounded and Cinderella was given a royal welcome.
All the ladies were amazed at her magnificence.
As she entered the ballroom, the prince was immediately struck by Cinderella’s elegance and the warmth of her smile.
The prince approached.
He bowed his head slowly and extended his hand and said:

Ma’am, would you do me the honor to dance with you?

Cinderella said with dignity and kindness:

Sure! I will be so happy.

The orchestra started playing.

Everyone in the ballroom was staring at them. Cinderella’s stepsisters were watching this scene, but Cinderella had changed so much that they didn’t recognize her at all. Instead, they stared at Cinderella with envy.
From that moment on, the prince only had eyes for Cinderella. They danced the whole night in each other’s arms and enjoyed each other’s company.
Many hours left.
9 pm
10 pm
11 pm
Suddenly Cinderella looked at the clock. It was one minute to midnight and he only had one minute to break the spell.
He told the prince

 

 

The Little Mermaid Stories for kids

 

 

 

My dear little friends! I’m gonna tell you the little mermaid story!

Once upon a time, far and deep in the ocean, where the water is shiny and blue, lived a sea king who had six mermaid daughter. Five of them were happy and cheerful while the youngest one was deeply sad and no one hadn’t seen her smile.

The little mermaid wanted to see the surface world! She loved to see green trees and blue sky. Because of that she always swam to the top of the ocean to enjoy the surface world’s view. She felt depressed when she couldn’t see the above world.

Georgios fish, beautiful shells and all the colorful creatures in the sea were always trying to make her smile but they usually failed. Even her father’s bedtime stories couldn’t cheer her up.

One night, the little mermaid swam to the top of the ocean when others were sleep. It was a stormy night and waves were crashing into rocks. The lightning stroke to a ship which was rolling in the ocean. The little mermaid saw a man beside the ship, signaling for help.

She swam and helped him quickly. She brought him to the shore and rested him on sands. The little mermaid fell in love with the young man in that short time. So she started to sing a song with his magical voice for the prince. And then she came back to the ocean.

She was so much in love with the young man that she couldn’t stop thinking about him. So he decided to go and visit the seashore witch and ask her to grant a wish.

The little mermaid wanted to dance and walk on the surface world. she wanted to feel the warmth of the sand. The witch. who was cunning and tricky, stirred her potion with an evil smile.

I will grant your wish! But I’ve got one condition! She said. I will give you the ability to walk and dance. But you’ll be no longer be able to talk and sing. If the prince doesn’t confess to his love for you in three days, your voice will be mine forever!

I agree! I accept your condition!

 

But let me tell you about the prince! He remembered one and only one thing about his rescuer! Her magical voice.

So my little friends, the witch transformed our little mermaid. After she transformed she went to the shore and sat on the warm sand where the prince was looking for her rescuer. prince didn’t remember our little mermaid:

Who are you? OH! You can’t walk?! Let me help you.

So, the prince took the little mermaid to his palace! On the second day, when little mermaid and prince were sailing on the ocean, prince decided to confess his love to her, but before he get a chance, the evil eels of tricky wish, attacked the ship.

The tricky witch who knew this, hid little mermaid’s voice in a seashell and hung it to her neck. Then transformed herself into a beautiful young woman! Then she started singing on the seashore. when the prince heard that magical voice, he was convinced that the tricky witch is her rescuer. so he decided to marry her!

But our little mermaid had many good friends! seals and fish! they decided to uncover witch’s evil plan! They attacked the witch and managed to break the chain of the neckless! Now it was the time! Our little mermaid got her voice back! She now could tell the prince who she truly was!

But on that moment, the sun set and the third day finished! Little mermaid’s legs turned into a tail and the witch grab her and took her into the deep water of the ocean!

The brave prince, who now knew the true story, went and followed the witch and battled her and defeated her!

Source:

Moonzia.com

youtube.com

چگونه پوستی بدون چی ن و چروک داشته باشیم


با گذر زمان و در صورت عدم رسیدگی به پوست‌، چین و چروک ظاهر می‌شود. اما در واقع راز داشتن پوست صاف و بدون چین و چروک چیست؟

 

راز داشتن پوستی شفاف و مبارزه با چین و چروک، دوری کردن از هرچه بیشتر از اشعه‌های UV و سیگار کشیدن است. این ? عامل دلایل اصلی چین و چروک صورت هستند. کم شدن قابلیت کشسانی پوست و از دست دادن نرمی و رطوبت آن با مرور زمان، اجتناب‌ناپذیر است اما با مداومت و دوری کردن از عادت‌های مضر، می‌توانید مطمئن شوید که روند پیری پوست شما تا حد ممکن آهسته شده‌ است. در این مطلب  به موضوع داشتن پوستی بدون چین و چروک و به طور کلی به زیبایی پوست  می‌پردازیم.

 

داشتن پوستی بدون چین و چروک

 

از پوست‌تان در برابر آفتاب محافظت کنید

تابش نور خورشید دلیل شماره یک چین و چروک پوست است. پس برای جلوگیری از چین و چروک، باید هر طور شده از پوست در برابر اشعه‌های مضر خورشید محافظت کرد. به هیچ‌وجه نباید برای مدت طولانی در برابر تابش مستقیم نور خورشید قرار بگیریم. مخصوصا هنگام ظهر که آفتاب در وسط آسمان قرار گرفته است. اگر رعایت این مورد همیشه برای شما ممکن نیست و گاهی مجبورید زمانی را زیر تابش شدید خورشید قرار بگیرید، حتما یک لایه مناسب از کرم ضد آفتاب روی پوست‌تان بزنید. در کمترین میزان تابش، از SPF 15 استفاده کنید. اما اگر پوست روشنی دارید، کرم ضد آفتاب با حداقل SPF 30 یا بالاتر استفاده کنید. اگر زمان زیادی را زیر آفتاب مستقیم می‌مانید، حتما هر ?? دقیقه یک‌ بار ضد آفتاب خود را تجدید کنید.

در غذا خوردن دقت کنید

رژیم غذایی فاکتور مهمی در مراقبت از پوست است پس باید مراقب باشید که چه چیزی می‌خورید یا چه‌ چیزهایی را نمی‌خورید. غذاهای سرشار از آنتی‌اکسیدان که از شما در برابر خطر رادیکال‌های آزاد و باکتری‌های تخریب‌کننده سلول‌های پوست، محافظت می‌کند، یکی از بهترین راه‌های مبارزه با پیری زودرس پوست هستند. رژیم غذایی که دارای گیاهان و سبزیجات سرشار از آنتی‌اکسیدان است، از ایجاد خطوط و چین و چروک روی پوست جلوگیری می‌کند و پیری را عقب می‌اندازد؛ گذشته از خواص ضد سرطانی آنتی اکسیدان‌ها. خوردن قند و چربی را تا جای ممکن کاهش دهید و تلاش کنید سبزیجات با برگ‌های سبز، میوه‌های قرمز مثل انواع توت، میوه‌های استوایی مثل انبه و آناناس و البته ماهی که بهترین منبع Omega-3 است را در طول هفته بخورید.

آبرسانی را اولویت هر روز خود قرار دهید

شاید در طول روز هر بار که تشنه شوید آب بنوشید اما به روزهای پر مشغله فکر کنید؛ روزهایی که کمتر تشنه می‌شوید، اگر به اندازه کافی آب ننوشید، سلول‌های پوست هم مانند تمام سلول‌های بدن، عملکرد درستی نخواهند داشت. بدون مرطوب‌کننده پوست شما خشک و شکننده می‌شود. شما باید روزانه چیزی حدود ? لیوان آب بنوشید تا پوست‌تان رطوبت کافی داشته باشد و بتواند با چروکیدگی و خشکی مبارزه کند. همچنین از کرم‌های آبرسان روزانه و شبانه به طور مرتب استفاده کنید. در این باره توضیحات بیشتر را در مجله سلامت و زیبایی ماورای سلامت دنبال کنید.

 

ورزش چین و چروک را دور می‌کند

همه می‌‌دانند که ورزش برای سلامتی بدن مفید است، اما تحقیقات نشان داده است که ورزش برای سلامتی پوست عالی است. فقط مطمئن شوید که بعد از ورزش و عرق کردن صورت‌تان را خوب تمیز می‌کنید تا از جوش و دانه‌های سر سیاه پیشگیری کنید.

همیشه روی خواب شبانه حساب کنید

با اینکه شما وقتی خواب هستید فعالیت زیادی ندارید اما پوست شما شدیدا در حال فعالیت است. سعی کنید حتما ? الی ? ساعت در طول شب بخوابید تا فعالیت بازسازی پوست‌تان بهینه شود و پوست فرصت کافی برای بازسازی داشته باشد. با این کار وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوید پوستی شفاف و درخشان خواهید داشت.

رتینول را به عادت‌های مراقبت از پوست خود اضافه کنید

به زبان ساده‌تر رتینول از مشتقات ویتامین A و از خانواده مواد شیمیایی است. رتینول و مواد مشابه آن در محصولات تخصصی مراقبت از پوست وجود دارد. دلیل محبوبیت محصولات دارای رتینول، مراقبت و پیشگیری از پیری پوست است. با بالا رفتن سن حجم سلول‌های پوست کاهش پیدا می‌کند که باعث کدر شدن و افزایش خطوط و چروک روی صورت می‌شود. خاصیت اسیدی این ماده به مرور زمان و مداومت در استفاده باعث کاهش و پیشگری از چین و چروک می‌شود. پس روی برچسب محصول به دنبال «رتینول» باشید.

با دنبال کردن این راهکارها شما می‌توانید با پیری پوست مبارزه کنید و حتی در سن بالا نیز پوست شاداب و جوانی داشته باشید.

 

https://seekingalpha.com/user/57271970/comments

https://lionofviennasuite.sbnation.com/users/TobiMetz3

https://8tracks.com/tobimetz3

https://weheartit.com/TobiMetz3

https://www.liveinternet.ru/stat/mavarayesalamat.ir/

https://www.viki.com/users/tobimetz3_374/about

https://visual.ly/users/tobimetz3/portfolio

https://justpaste.it/8wy0t

 

 

آشپزی مناسب چطور به کمک سلامت ما می آید


آشپزی مناسب چطور به کمک سلامت ما می آید

در این پست به نقش آشپزی و تاثیر آن بر سلامت  و زیبایی پوست و مو و روان می پردازیم . نقش تغذیه در سلامتی و رشد بدن، اهمیت وجود برخی مواد مغذی برای بدن است. ویتامین ها، مواد معدنی و پروتئینها، آن اندازه ضروری است که در تغذیه و سلامت سلولهای مغز دخالت دارند. بر این اساس می توان با استفاده از تغذیه مناسب، از بروز برخی نارساییهای عصبی و روانی انسان، پیشگیری کرد.

در پایان روز کاری پراسترس به چیزی برای خالی کردن ذهنمان نیاز داریم و به ویژه آشپزی ایرانی به ما کمک می کند از تنش و استرس رها شویم. وقتی آشپزی می کنیم، کاری فیزیکی انجام می دهیم و از روال معمول روزانه خود خارج می شویم و خستگی ذهنی مان را برطرف می کنیم.

 

آشپزی به تمام توجه ما نیاز دارد؛ وقتی کره یا شکر را وزن می کنیم یا تخم مرغ ها را می زنیم، آرام تر می شویم. آشپزی اثری مانند مراقبه دارد، زیرا باید سرعت خود را کم کنیم و متمرکز شویم. در پایان که نتیجه کار را می بینیم هم احساس آرامش بیشتری می کنیم.

هنگام آشپزی باید تمرکز داشته باشید و فرایند آشپزی را کنترل کنید و این تمرکز موجب دورنگه‌داشتن ذهن از افکار منفی و نامطلوب می‌شود. آشپزی کمی شبیه مراقبه است و برای درمان بعضی از بیماری‌های روانی مفید است. شما با وبگردی و سر زدن به مجله آنلاین می توانید اطلاعات و اگاهی بیشتری پیدا کنید. چون در مجلات اینترنتی آنلاین مطالب فراوانی برای آگاهی به صورت روز منتشر می شود.

 

البته بعضی از اختلالات خلقی مانند افسردگی انرژی و اشتهای فرد را کاهش می‌دهند و تشویق‌کردن او به آشپزی دشوارتر می‌شود. با این حال مطالعات نشان داده‌اند که آشپزی موجب بهبود سلامت روان بسیاری از افراد می‌شود. این تا?ثیر آشپزی وقتی برای دیگران غذا می‌پزید، افزایش چشمگیری می‌یابد.

 

در مطالعات مشخص شده است که رژیم‌های غذایی سرشار از مواد مغذی (شامل مقادیر زیادی از سبزیجات برگ‌سبز تیره، حبوبات، ماهی‌های چرب و توت‌ها) درمان اختلالات خلقی را راحت‌تر می‌کنند. البته واکنش همه به غذا یکسان نیست. عدم‌تحمل بعضی از غذاها و میکروبیوم‌های روده بر واکنش‌ها و در نتیجه خلق‌وخوی ما تأثیر می‌گذارند.

از آشپزی خودتان لذت ببرید

فرآیند پخت و پز و پخت نه تنها خلق و خو را بهبود می بخشد، احساس رضایت حاصل از دیدن محصول نهایی به طور طبیعی باعث افزایش شادی می شود.

شما چیزی ملموس ایجاد کرده‌اید که می‌توان از آن لذت برد و به اشتراک گذاشت.

این به شما احساس موفقیت خاصی می‌دهد.

اینکه توانستید محصولی را خودتان تولید کنید.

آنی گورتون، روان‌شناس، می‌گوید که نتیجه آشپزی چیزی فراتر از احساس موفقیت است.

آشپزی می‌تواند نیاز عاطفی به هدف و معنای زندگی را برای ما برآورده کند.

http://gg.gg/133793

https://bit.ly/3RuZUQv

آشپزی کاری است که به ترکیبی از چندین مهارت نیاز دارد.

درک، برنامه ریزی، توجه به جزئیات، استفاده از حافظه و تخیل، مهارت، خلاقیت و سبک.

بله سبک هم در این موضوع دخیل است.

شاید بتوان گفت که آشپزی مانند اثر انگشت شما منحصر به فرد است.

به این خاطر که هر آشپزی سبک خود را در کار خود و آشپزخانه خود دارد.

شما هیچ وقت نمی‌توانید دو پیتزا از یک نوع که توسط دو آشپز متفاوت درست شده اند را با طعم یکسان داشته باشید.

این علاوه بر خلاقیت آن ها به خاطر سبک آن ها در تهیه پیتزا است.

در برنامه های فراوانی در سراسر جهان به افراد دچار اختلالات خلقی و سایر مشکلات کمک می کنند که به عنوان بخشی از درمانشان آشپزی کنند؛ این روش آشپزی درمانی (therapeutic cooking) نامیده می شود. دانشمندان ثابت کرده اند که آشپزی درمانی اثرات مثبتی بر اجتماعی شدن، عزت نفس، کیفیت زندگی و احساسات دارد.

بیشتر بخوانید : دکوراسیون داخلی

آشپزی به افراد کمک می کند روی یک کار تمرکز کنند و این می تواند به آنها احساس قدرت و کنترلی را بدهد که ممکن است خارج از آشپزخانه و در زندگی روزمره شان از آن برخوردار نباشند.

دستورهای آشپزی آسان موجب اضطراب نمی‌شوند و تمرکز را بالا می‌برند. طبق مطالعه‌ای در سال ????، خلاقیت و شادی را نیز افزایش می‌دهند. در این مطالعه که رفتار و اقدامات ??? نفر از نزدیک بررسی شد، پژوهشگران مشاهده کردند وقتی این افراد کارهای کوچک معنی‌دار و آرامش‌بخشی مانند آشپزی را انجام می‌دهند، شادتر هستند.

دانشمندان تصور می‌کنند که خلاقیت آشپزی موجب می‌شود افراد احساس کنند اعتمادبه‌نفس و توانمندی بیشتری دارند و این با نتایج پژوهش‌های فراوان انجام‌شده درباره تا?ثیر خلاقیت بر احساس شادی مطابقت دارد.

جنبه دیگر آشپزی که برای سلامت روان مفید است، آشپزی کردن برای دیگران است. پژوهش نشان داده است که در بسیاری از فرهنگ ها آشپزی نوع دوستانه (Altruistic cooking) راهی برای ایجاد پیوند با دیگران است؛ شما آشپزی می کنید تا نشان دهید به دیگران اهمیت می دهید. جشن بگیرید و دیگران را خوشحال کنید یا صرفا شکمشان را سیر کنید.

واورزونک می گوید: آشپزی می تواند دری برای ارتباط و پیوند باشد. هیچ تردیدی وجود ندارد که غذا افراد را کنار هم جمع می کند. برای کسی که در برقراری روابط اجتماعی مشکل دارد، به اشتراک گذاشتن غذای خانگی با دیگران می تواند تا?ثیر زیادی داشته باشد. بازخورد مثبت و صرفا دیدن اینکه دیگران از غذای شما لذت می برند، تشکر می کنند و برای آنچه پخته اید ارزش قائل هستند، تا?ثیر قدرتمندی بر بازسازی تصور شما از ارزش و اهمیت خود دارد.

https://faheemkhatri.blogspot.com/2023/01/blog-post_28.html

https://sites.google.com/view/dkfsdjfs-hsdf-sif-hsuf-s/home

https://faheemkhatri4.weebly.com/home/3820107

https://medium.com/@lenigek669/%D8%A2%D8%B4%D9%BE%D8%B2%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8-%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D9%85%DA%A9-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D9%85%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AF-3731ee20d707

https://seo119.wordpress.com/2023/01/29/%d8%a2%d8%b4%d9%be%d8%b2%db%8c-%d9%85%d9%86%d8%a7%d8%b3%d8%a8-%da%86%d8%b7%d9%88%d8%b1-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d9%85%da%a9-%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%d8%aa-%d9%85%d8%a7-%d9%85%db%8c-%d8%a2%db%8c%d8%af /

https://www.liveinternet.ru/users/faheemkhatri4/post497810097 /

https://www.evernote.com/shard/s356/sh/c27328fc-8801-364f-c91e-afd2228c2521/d6b65764a602f9ebdd6c6fa35a7af6dd

https://app.box.com/s/9l2s27c3fgvp7qbkb5ry3w3rv8gta21r

https://telegra.ph/%D8%A2%D8%B4%D9%BE%D8%B2%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8-%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D9%85%DA%A9-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D9%85%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AF-01-29

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل


بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

b2_zdw.png

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه، روش یادگیری در منزل است. مزیت این روش سادگی و جذابیت یادگیری در محیطی است که شما در آن احساس راحتی می‌کنید. شما می‌توانید روی صندلی راحتی خود بنشینید و با سرعت دلخواه خودتان زبان فرانسه را یاد بگیرید.
یکی دیگر از مزیت‌های این روش، شخصی بودن شیوه‌های یادگیری و انعطاف بالای برنامه‌ی آموزشی است.  شما می‌توانید با توجه به علایق، توانایی‌ها و نقاط ضعف و قوت خود برنامه و مواد آموزشی خود را انتخاب کنید. در این روش شما نه نیازی به کلاس یا معلم خصوصی دارید و نه نیاز دارید که از خانه خارج شوید.
قبل از اینکه به توضیح شیوه‌های یادگیری فرانسه در منزل بپردازیم، به این سوال جواب می‌دهیم که چرا این روش بهترین روش برای یادگیری زبان فرانسه است.

 

مراحل یادگیری زبان فرانسه در منزل

نکات و توضیحات مربوط به هر مرحله به شما کمک می‌کنند به بهترین نحو روند یادگیری خود را برنامه‌ریزی کنید و در کوتاه‌ترین مدت شاهد پیشرفت چشمگیری باشید.

 

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

یک برنامه‌ی روزانه‌ی یادگیری زبان تهیه کنید

این نکته بسیار بدیهی به نظر می‌رسد چون می‌دانیم که مطالعه‌ی منظم و طبق برنامه باعث موفقیت در یادگیری می‌شود.

مساله این است که در تهیه‌ی برنامه‌ی روزانه‌ی یادگیری زبان فرانسه در منزل، مواردی متعددی خارج از تصور شما حائز اهمیت هستند که باید به آنها توجه کنید. بحث تنها بر سر انتخاب زمانی برای مطالعه نیست، گرچه این مورد اهمیت زیادی دارد که در ادامه به آن می‌بردازیم.
اولین گام این است که فضایی از خانه را به یادگیری زبان اختصاص دهید. ممکن است پشت میز تحریر تمرکز بیشتری داشته باشید، ممکن است کنار یک پنجره با نور طبیعی یا در اتاق پذیرایی احساس راحتی کنید. از این حیث، بهترین شیوه‌ی یادگیری در منزل برای هر شخص متفاوت خواهد بود.
مهم‌ترین نکته در انتخاب فضای مناسب برای یادگیری زبان در منزل این است که مکانی را انتخاب کنید به بتوانید در آن تمرکز داشته باشید. پس فاصله‌ی خود را از تلویزیون یا فضاهای پر سر و صدا حفظ کنید.
نکته‌ی دیگر حفظ استمرار و تداوم در برنامه‌ی یادگیری است. پس لازم به است به صورت واقع‌بینانه تعداد ساعاتی را که می‌توانید روزانه به یادگیری زبان فرانسه اختصاص دهید تعیین کنید.
با توجه به برنامه و مشغولیت‌های خود تعداد ساعاتی را که می‌توانید در طول روز صرف یادگیری کنید مشخص کنید تا بعداً عقب ماندن از برنامه باعث دلسردی‌تان نشود.
در مرحله‌ی بعد باید ساعات مشخصی از روز را که می‌توانید با تمرکز به مطالعه‌ی دروس خود بپردازید تعیین کنید. تعیین ساعات مطالعه به راندمان یادگیری شما در ساعات مختلف شبانه‌روز بستگی دارد. اما باید تلاش کنید این زمان‌ها را تغییر ندهید تا نظم یادگیری شما به هم نخورد.
به یاد داشته باشید که یادگیری زبان فرانسه در خانه قرار نیست بیش از اندازه راحت باشد. پس واقع‌بین باشید و ساعاتی را که در آن مشغول استراحت یا تفریح و چک کردن گوشی خود هستید برای یادگیری انتخاب نکنید. همچنین ساعات خستگی پس از کار برای یادگیری مناسب نیستند.

 

بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

سخن نهایی در مورد بهترین روش یادگیری زبان فرانسه در منزل

یادگیری زبان جدید، یعنی قدم گذاشتن به یک دنیای کاملا ناآشنا و عجیب‌و‌غریب، اما این نباید شما را بترساند! هر کاری، راهی دارد. تسلط بر یک زبان جدید، آن‌قدرها هم سخت نیست. اگر روش درستی در پیش بگیرید، می‌توانید هر زبانی را به بهترین نحو ممکن یاد بگیرید. یکی از زبان‌های شیرین و پُرکاربردی که بسیاری از مردم به‌عنوان زبان دوم انتخاب می‌کنند، زبان فرانسوی است. ما در وبسایت پروان اکادمی رویکردی جدید را برای یادگیری زبان فرانسه در خانه ارائه می‌دهیم. اگر مصمم هستید که زبان فرانسوی را یاد بگیرید، با مشاوران ما در تماس باشید و پکیج های پروان اکادمی را تهیه نمایید تا تأثیر فوق‌العاده‌ی آنها را روی نحوه‌ی صحبت کردن‌تان ببینید.